این هم یکی دیگر:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/11/131106_l44_golestan_treaty_iran_war_russia.shtml
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
Aydın
ایران قرن ۱۹در آستانه جنگ با روسیه؛ کشوری فقیر با مردمی پراکنده
ویلم فلورپژوهشگر تاریخبه روز شده: 21:00 گرینویچ - چهارشنبه 06 نوامبر 2013 - 15 آبان 1392
فیسبوک تویتر Google+ به اشتراک بگذاریدارسال صفحه چاپ مطلب .ایران قرن نوزدهم کشوری بود با اقتصاد کشاورزی و جمعیتی با گوناگونی های قومیتی، زبانی و مذهبی که در سال ۱۸۰۰ حدود ۵ میلیون نفر می شد.حدود ۷ درصد از جمعیت در مناطق شهری که محل زندگی طبقه نخبه (نظامیان، مقامات اداری، بازرگانان و شخصیت های مذهبی) نیز محسوب می شد زندگی می کردند.مطالب مرتبطدوپاره کردن تاریخ؛ میراث شکست ایران از روسیهعهدنامه گلستان و دویست سال همزیستی مصلحتیعهدنامه گلستان و بازخوانی ناسیونالیستی آن در قرن بیستملینکهای مرتبط
موضوعات مرتبطگزارش و تحلیلشهرنشینان عمدتا در شهرهای کوچک ساکن بودند؛ هیچ شهری بیش از صد هزار نفر جمعیت نداشت و جمعیت ساکن شهرها یا به صورت مستقل در تجارت، صنعتگری و کشاورزی فعال بودند و یا به طبقه نخبگان خدمت می کردند.حدود ۶۸ درصد از جمعیت در روستاها زندگی و از طریق کشاورزی روزگار می گذراندند و ۲۵ درصد باقی مانده جمعیت نیز چادرنشین بودند."به دلیل شدت پرت افتادگی و جدایی مناطق، مفهوم مشخص و مناسبی از کلمه «کشور» وجود نداشت. کلمه «مملکت» برای اشاره به قلمرو پادشاهی بکار می رفت، اما به جای کلمه ای که امروزه مفهوم کشور، به معنای سرزمین پدری را به ذهن ما متبادر می کند، در آن زمان «شهر» یا «وطن» به کار گرفته می شد."
غالب مردم (۹۵ درصد) بی سواد بودند. در مناطق غیرشهری فقر فراگیر بود و کشاورزان خرد و چادر نشینان بیشتر از هر کسی در معرض آن بودند.ایران دوره قاجار دارای اقتصاد منسجم ملی نبود، بلکه از تعدادی اقتصاد منطقه ای مجزا تشکیل می شد. به دلیل بی بهره بودن از جاده های مناسب و مال رو بودن راه های موجود، هر منطقه عمده از کشور ناچار بود در همه یا بیشتر نیازهای پایه ای خودکفا باشد.در نتیجه الگوی تولید در هریک از اقتصادهای منطقه ای مشابه دیگری بود. جای تعجب نیست اگر گفته شود، برای مثال، در سال ۱۸۸۸، کنسول بریتانیا در تبریز معتقد بود که پیشرفت آذربایجان، یکی از اصلی ترین منابع غلات در ایران به سبب عدم وجود جاده کند و دشوار پیش می رود.روستاها نیز تا حدود بسیار زیاد و در مورد بیشتر احتیاجات خودکفا بودند. آنها خود غذای مصرفی شان را تولید و لباس و کفش خود را تهیه می کردند. در مورد گروه های کوچ نشین نیز وضعیتی مشابه وجود داشت.بیشتر ارتباطات با جهان بیرون از طریق پیله ورها انجام می پذیرفت. یک روستای معمولی، از ۱۰ تا ۱۰۰ خانواده تشکیل می شد که اغلب در خانه های گلی و نزدیک به یک منبع آب زندگی می کردند.برای تامین امنیت، بسیاری از روستاها با دیوارهایی شامل برج و بارو احاطه می شدند.دهقانان به حال خود رها شده بودند و نمی توانستند انتظار چندانی از حکومت داشته باشند، در صورتی که مورد حمله راهزنان و یا تاجران برده قرار می گرفتند، ناچار بودند به تنهایی و بدون کمکی دولتی از خود دفاع کنند.به دلیل شدت پرت افتادگی و جدایی مناطق، مفهوم مشخص و مناسبی از کلمه «کشور» وجود نداشت. کلمه «مملکت» برای اشاره به قلمرو پادشاهی بکار می رفت، اما به جای کلمه ای که امروزه مفهوم کشور، به معنای سرزمین پدری را به ذهن ما متبادر می کند، در آن زمان «شهر» یا «وطن» به کار گرفته می شد."بیشتر مردم ایران در زمان امضای قرارداد صلح گلستان، احتمالا ایده ای در مورد این موضوع نداشته اند که اولا در قفقاز جنگی جریان داشته است و ثانیا صلحی صورت گرفته است."
ایران {به عنوان وطن}، مفهومی بود که دلالت بر حکومت می کرد، نه به مجموعه ای واحد از تک تک شهرهای ایران.آنچه از سطرهای بالا برمی آید این است که بیشتر مردم ایران در زمان امضای قرارداد صلح گلستان، احتمالا ایده ای در مورد این موضوع نداشته اند که اولا در قفقاز جنگی جریان داشته است و ثانیا صلحی صورت گرفته است.به علاوه، آنها سخت مشغول تلاش برای بقای خود در شرایط سخت آن زمان بودند، شرایطی که با حمله های راهزنان و چادرنشینان و همینطور وضعیت ناامن و خطرناک موجود در برخی نقاط ایران (خراسان، سیستان، بلوچستان، بخش هایی از آذربایجان) که در آن زمان درگیر شورش بودند، حادتر نیز شده بود.در واقع می توان گفت که هرچند قرارداد گلستان برای دولت ایران واجد اهمیت بود، اما برای اکثریت مردم کشور که در ناآگاهی می زیستند، اهمیتی نداشت.این مقاله بخشی از مجموعهای است که سایت فارسی بی بی سی به مناسبت دویستمین سالگرد عهدنامه گلستان منتشر می کند.