ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

نقش روحانیت و جامعه روحانی و شیعه ایران در کودتای 28 مرداد و سرنگونی حکومت دموکراتیک و مردمی مرحوم دکتر محمد مصدق و بازگشت شاه

abbas

شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 11:10 ق.ظ
http://aleborzma.wordpress.com/2011/08/31/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-28-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-28-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-1332-%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF/
پاسخ:
هیچ راه نداد.  
 
 
 
 
آمون : و اینجا می توانید متن را بخوانید :  
 
 
تاریخ معاصر ایران 28 مرداد, 28 مرداد 1332, محمود کاشانی, محمد مصدق, مصدق, نقش کاشانی در
28 مرداد, 28 مرداد 1332, محمود کاشانی, محمد مصدق, مصدق, نقش کاشانی در 28 مرداد, نقش آخوندها در 28 مرداد, نقش آخوندها در کودتای 28 مرداد, نقش روحانیت در کودتای 28 مرداد, کودتای 28 مرداد, کودتای 28 مرداد 1332, آیت الله کاشانی, آیت الله ابوالقاسم کاشانی, آیت الله بهبهانی, خمینی در 28 مرداد, دکتر محمد مصدق, دکتر مصدق, روحانیت در کودتای 28 مرداد, شعبان بی مخ
برسی نقش خائنانه روحانیت(کاشانی-روح الله خمینی-بهبهانی)در کودتای آمریکایی انگلیسی توده ای آخوندی 28 مرداد 1332
در کودتای 28 مرداد 1332 در 18 اوت 2011 در 8:56 ق.ظ.
در روز قبل از 28 مرداد 1332 یعنی دو روز بعد از موج اول کودتا در 25 مرداد روحانیت با گرفتن مبالغی از سفارت انگلیس اقدام به بسیج کردن اوباش و راه اندازی کودتا علیه دکتر محمد مصدق کرد زیرا بیشتر روحانیون از حمله کاشانی معتقد بودند که مصدق یک فرد سکولار است و اعتقادی به مسائل دینی ندارد و حکومت شاه تنها حکومت شیعی جهان است و باید برای حفظ آن تلاش کرد.
استیون کینز در کتاب بر اندازی در این مورد می نویسد:که دولت انگلیس با پرداخت مبالغی به آخوندها و اوباش حکومت ملی دکتر مصدق را بر انداخت.
ویلیام بلوم نیز در کتاب سرکوب امید نوشته است: گذارش های گوناگون در باره نقش سیا در ایران اظهارمی کردند که سازمان مبلغی بین 1 تا 19 میلیون دلار را صرف بر اندازی مصدق کرد.مبالغ هنگفت بر اساس گذارشهایی است که سیا رشوه های سنگینی به نمایندگان مجلس روحانیون و دیگر ایرانیان منتقد پرداخت
در کتاب ” تاریخچه سری اداری سیا: سرنگون کردن مصدق نخستوزیر ایران، نوامبر 1952 – اوت 1953 ” در این باب می نویسد:« روحانیون اصلی که قرار بود مورداستفاده قرار گیرند، ظاهرا عبارت بودند از آیت الله بهبهانی، بروجردی، کاشانی،احتمالا فلسفی، همراه با نواب صفوی و “گروه تروریست” فدائیان اسلام مربوط به او.»(ص ب 21).
در فصل چهارم کتاب بازی شیطان نوشته شده است: ﺁن ﭼﻪ هرگز ﮔﺰارش ﻧﺸﺪﻩ اﺳﺖ ، اﻳﻦ واﻗﻌﻴﺖ اﺳﺖ که دوﺳﺎزﻣﺎن ﺟﺎﺳﻮﺳﯽ اﻧﮕﻠﻴﺴﯽ و ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﺋﯽ – ‪ CIAو 6‪ ، – MIﺗﻨﮕﺎﺗﻨﮓ ﺑﺎ روﺣﺎﻧﻴﺎن و ﻋﻠﻤﺎﯼ اﻳﺮانکارکردﻧﺪ که درﻣﺮﺣﻠﻪﯼ ﻧﺨﺴﺖ ، ﻣﺼﺪق را ﺗﺼﻔﻴﻪ کنند و در ﻧﻬﺎﻳﺖ ، او را ﺑﺮاﻧﺪازﻧﺪ . ﺟﻤﻌﻴﺖ اﻧﺒﻮهی از اوﺑﺎش ﺑﻪ ﺧﻴﺎﺑﺎن ها رﻳﺨﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ که ﺳﺮان ﺷﺎن را ‪ CIAﺧﺮﻳﺪﻩﺑﻮد و ﺑﻪ ﺧﻴﻠﯽ ﺷﺎن ﭘﻮل ﻧﻘﺪ دادﻩ ﺑﻮد . اﻳﻦ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻧﺎﺁﮔﺎﻩ که اﻏﻠﺐ از اراذل‫ﺑﻮدﻧﺪ ، در ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺎ ﻋﻠﻤﺎ و ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪﺁﻧﺎن ﺑﻪ حرکت در ﺁﻣﺪﻩ و ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪهﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮدﻧﺪ ، و ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ ﺷﺎن ﺑﺮکناری ﻣﺼﺪق و‫ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻩ ﺑﻮد . ﺁﻳﺖ اﷲ اﺑﻮاﻟﻘﺎﺳﻢ کاشانی ، ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﻩ اﺻﻠﯽ اﺧﻮان اﻟﻤﺴﻠﻤﻴﻦ در اﻳﺮان ، و روح اﷲ ﻣﻮﺳﻮﯼ ﺧﻤﻴﻨﯽ ،ﺗﻌﺰﻳﻪ ﮔﺮدان روﺣﺎﻧﻴﻮن اﺳﻼﻣﻴﺴﺖ ، در مرکز اﻳﻦ ﺟﺪال ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪهی ﺷﺪﻩ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ‪ CIAﻗﺮار داﺷﺘﻨﺪ … ﺧﻤﻴﻨﯽ ﺁن‫زﻣﺎن ﺁﺧﻮﻧﺪ ﮔﻤﻨﺎم و ﻣﻴﺎن ﺳﺎﻟﯽ ﺑﻮد که از ﭘﻴﺮوان کاشانی ﺑﻮد و در ﺟﺮﻳﺎن ﻃﺮﻓﺪارﯼ از ﺷﺎﻩ ، ﻋﻠﻴﻪ ﻣﺼﺪق در مرکز‫ﺗﻈﺎهرات ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪهﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ‪ ، CIAشرکت داﺷﺖ – م (ﻣﻘﺎم هاﯼ ﻟﻨﺪن ﺑﻪ ﻣﺎﻣﻮران ﺷﺎن در اﻳﺮان دﺳﺘﻮر دادﻧﺪ که ﻧﻘﺸﻪ کودتا را ﺑﺮﻳﺰﻧﺪ . ﭘﻴﺶ از ﺁن کهاﻧﮕﻠﻴﺴﯽ ها ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺿﺮﺑﻪ را وارد کنند ، ﻣﺼﺪق ﺑﻪ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺁﻧﺎن ﭘﯽ ﺑﺮد . او ، ﺗﻨﻬﺎ اﻗﺪاﻣﯽ را که ﻣﯽﺗﻮاﻧﺴﺖﺑﺮاﯼ ﺣﻔﻆ دوﻟﺘﺶ اﻧﺠﺎم دهﺪ ، ﻋﻤﻠﯽ کرد . در ﺷﺎﻧﺰدهﻢ اکتبر 1952 ، دﺳﺘﻮر داد
سیاستی که مصدق به پیش گرفته بود برای به انزوا کشیدن روحانیت و خصوصا آیت الله کاشانی بود آیت الله کاشانی ابتدا در به عنوان رئیس مجلس بود نکته ی قابل توجه دیگر این است که در ابتدا قرار بود کاشانی به عنوان نخست وزیر بعد از کودتا انتخواب شود اما بعد ها این نقش به زاهدی داده شد.
کاشانی در دهم تیر 1332 با تلاش حامیان مرحوم دکتر مصدق از ریاست مجلس کنار گذاشته شد و مرحوم دکتر عبدالله معظمی از یاران مصدق به ریاست برگزیده شد و تا یک هفته قبل از کودتا که مصدق با یک رفراندوم جنجالی و زیانبار، مجلس هفدهم را منحل کرد معظمی رئیس مجلس بود.
نکته دیگری که وجود دارد این است که کاشانی در 9 اسفند 1331 که شاه می خواست به بهانه ایران را به بهانه درمان ترک کند کاشانی طی نامه ای از شاه خواست که کشور را ترک نکند.
و به احتمال زیاد کاشانی و فدائیان اسلام شعبان بی مخ را برای این کار به آمریکاییان معرفی کرده بودند زیرا قبل از کودتا شعبان بی مخ در زندان بود و بعد از آن مورد توجه شاه قرار گرفت مدرکی که برای اثبات این ادعا می شود ارائه داد تصویر یادگاری کاشانی با شعبان بی مخ است که دوماه پس از کودتا گرفته شده است.
تصویر عکس یادگاری شعبان بی مخ و کاشانی بعد از کودتای 28 مرداد
برای اثبات این موضوع نیز شعبان بی مخ در خاطرات خود نوشته است:
روز 9 اسفند خدمت شما عرض کنم که ما اول صبح رفتیم خونه کاشانی, درست یادمه. اون حاجی(محسن) محرر بود, امیر موبور بود, احمد عشقی بود و حاجی حسین عالم بود و یه عده ای دیگه. آیت الله کاشانی گفت: « برین شاه داره از مملکت بیرون میره, برین نذارین شاه بره» گفت:: « اگه شاه بره عمامه ی مام رفته!»… آیت الله کاشانی که گفت برین نذارین, من اومدم رفتم سر بازار سخنرانی کردم و اینا رو گفتم:« ایهاالناس! مغازه هاتونو ببندین, دکوناتونو ببندین, اعلیحضرت شاه داره از مملکت خارج میشه. اگه شاه بره شما زندگیتون از بین میره و اینا …» دیدم هیشکی محل نذاشت. رفتیم دومرتبه سخنرانی کردیم. دیدیم نه, بازاریا… هر چی کردیم گوش نکردن. یه محمود جواهری بود سربازار , که اینا بعد کشتنش, اونم خیلی با مصدق جور بود. محمود جواهری بود و اون دستمالچی بود و حاجی مانیان و یه عده دیگه. تکون نخوردن. اینا خیلی با مصدق نزدیک بودن. آخه بازار با مصدق بود دیگه! … بله, منم زدم و شکستم و خلاصه بازارو بستن. ما راه افتادیم رفتیم ناصرخسرو . تو ناصر خسرو که رسیدیم. دیدیم چیکار کنیم ملت دنبال ما بیان؟ اومدیم نعش درست کردیم. راستش! اومدیم نعش درست کردیم دیگه! یه چیزی گذاشتیم, متکا و فلان و اینا رو گذاشتیم رو یه تخته, و دو سه تا مرغ از اون مرغای رسمی گرفتم از اون یارو تو کوچه تکیه دولت.خوناشونو ریختیم اون رو, مرغاشم دادیم برد خونه واسه زنمون. خلاصه, اینو راه انداختیم و گفتیم : « کشتن! آی کشتن!» … راه افتادیم رفتیم در خونه شاه . خدا بیامرزدش اون وقت خونه ش تو کاخ اختصاصی روبروی کاخ مرمر بود. بله, رفتیم درِ خونه شاه و دیدیم یه عده از این افسر مفسرها اونجا وایسادن و تیمسار (سرتیپ علی اصغر) مزینی و تیمسار (سرتیپ دکتر) منزه و تیمسار (سرتیپ غلامعلی) بایندر و همین سرگرد (پرویز) خسروانی اینا همه وایساده بودن …که بعدها به خاطر قتل افشار طوس گرفتنشون. دیدم اونجا با یه جمعیتی دم خونه شاه وایسادن… گفتم : « آقای کاشانی منو فرستاده و این صحبتا»… بعد از سخنرانی و داد و بیداد رفتیم خونه مصدق. بعد دیدیم طبقه اول اون بالا افشار طوس که رییس شهربانی بود وایساده, طبقه دومشم (سرتیپ نادر) باتمانقلیچ رییس ستاد ارتش, اونم اون بالا وایساده بود. من داد زدم گفتم: « اومدیم مصدق رو ببریم نذاره اعلیحضرت بره» افشار طوس گفت: « برو خفه شو!» ولی باتمانقلیچ هیچی نگفت. افشارطوس دو سه تا داد زد سرمون. مام دو سه تا داد زدیم و دعوامون شد… بالاخره ما دیدیم هیچ جوری نمیشه, اومدیم یه جیپی اونجا بود. جیپو گرفتیم زدیم تو خونه مصدق و در آهنی بزرگی بود خراب شد…
بخشی از خاطرات شعبان جعفری مشهور به شعبان بی مخ, در گفتگو با هما سرشار( نشر ثالث- تهران-1381) صص123-159
واقعیت تلخ ماجرا از این قرار است که سفارت انگلیس بعد از کشمکش های میان کاشانی و مصدق و با نفوظی که کاشانی داشت تصمیم گرفت از کاشانی برای این کار استفاده کند به همین دلیل پول هنگفتی به کاشانی پرداخت شده بود.و دستور داد به توصیه های کاشانی در دستگاهای اداری اجرا نشود.
کاشانی برای همراه ساختن اوباش هیچ مشکلی نداشت زیرا با پرداخت مبالغی بسیار اندک می توانست اوباش را با خود همراه کند هم چنین برای همراه ساختن روحانیون درجه دوم و سوم و روزه خوانان نیز مشکل مالی نداشت اما از میان روحانیون درجه اول فقط آیت الله بهبهانی با کاشانی همراه شد و این دو با به راه انداختن گروهای چماقدار به خیابان ها عملیات کودتا را انجام دادند
هیئت جوانان متوصلین به حضرت ابوالفضل مولوی!در حال سر دادن شعار جاوید شاه!
نکته ای که وجود دارد این است که بعدها نامه ای منتشر شد که در آن آیت الله کاشانی درشب 27 مرداد از دکتر مصدق اعلام همایت کرده بود که این نامه جعلی بوده و بعدا معلوم شد خط پسر کاشانی بوده است که بعد از مرگ او این نامه را نوشته!
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در اعتراض به مصدق در اعلامیه ای به مردم گفته است:
« ملت غیور ایران اکنون 28 ماه است که ایشان زمامدار است و در تمام این مدت یک قدم مفید به حال شما که بتواند اسم آن را ببرد بر نداشتند. هر روز وعده‌های بزرگ می‌دهد و فردا عذر می‌آورد. ساعت به ساعت راه را برای تحکیم دیکتاتوری و حکومت فردی و خود سری هموار ساخته‌است. محمد مصدق خوب می‌داند اگر با آزادی به رأی ملت رجوع کند 97 درصد مردم علیه او رأی می‌دهند . شما هموطنان عزیز می‌بینید که تا امروز چه کسی به نفع اجانب قدم برداشته و آنچه تا امروز کرده مستقیما به مصلحت اجنبی و زیان مملکت بوده‌است.»
کاشانی همچنین محمدرضا پهلوی را «مرد تربیت شده، معقول و تحصیل کرده» خوانده و گفته است: «عقیده من این است که ایران سالیان دراز حساسیت سلطنت دارد و فی الحقیقته وجود شاه یک جهت جامعی برای جمع آوری همه طبقات مردم به دور این مرکز ثابت است.»
کاشانی همچنین پس از کودتا 28 مرداد 1332 در مصاحبه‌ای گفت: «ریاست مجلس در شأن من نبود و من از این جهت این مقام را پذیرفتم که جلو فعالیت‌هایی که مصدق می‌خواست شروع کند و یک سال بعد شروع کرد بگیرم.»
کاشانی در روز پس از پیروی کودتا طی یاداشتی پیروزی کودتا را به شاه تبریک گفت. و یاداشت تبریکی نیز به این شرح برای زاهدی ارسال کرد” پیام تبریک کاشانی به ارتشبد زاهدی:
«جای مسرت است که دولت جناب آقای زاهدی که خود یکی از طرفداران جبهه ملی بوده ، تصمیم دارند که شرافتمندانه از حیثیت و آبروی ایران دفاع نموده و در راه صلاح و افق ملت حداکثر فداکاری را بنمایند .
در یک اظهارنظر آشکار پس از کودتا نیز کاشانی گفت:
«مصدق شاه را مجبور کرد که ایران را ترک نماید اما شاه با عزت و محبوبیت چند روز بعد بازگشت. ملت شاه را دوست دارد و رژیم جمهوری مناسب ایران نیست»
همچنین در آن زمان مدارکی نیز در دسترس است که خمینی روابط نزدیک با کاشانی داشته است و در ویدئویی که در این قسمت قرار داده شده است خمینی علاوه بر فحاشی به مصدق که نشان دهنده دشمنی خمینی با مصدق است اشاره می کند که به منزل کاشانی رفت و آمد می کرده است ولی برای تبرئه شدن از اتهام کودتا گفت من منزل یکی از علمای اسلام بودم!!.
زنده یاد مهدی هائری در خاطرات خود نوشته است که :خمینی در مورد مصدق حتی با کاشانی هم مخالف بود و قرار بود آیت الله بهبهانی از آیت الله بروجردی برای کودتا فتوا بگیرد شخصی که از طرف بهبهانی به نزد بروجردی رفته بود فتوا بگیرد روح الله خمینی بود.بعدها مرحوم بروجردی نیز خودش به این مساله اشاره می کند که خمینی آمده بود در این مورد از من فتوا بگیرد.
خمینی در کتاب صحیفه نور خود نوشته: «مسلمانها بنشینند تماشاکنند یک گروهی [جبهه ملی] که از اولش باطل بودند، من از آن ریشه هایش میدانم، یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند از اولش هم مخالفبودند. اولش هم وقتی که مرحومآیت الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند اسمش را آیت الله گذاشته بودند. این در زمان آن [دکتر مصدق] بود که اینهافخر می کنند به او، او هم مسلم نبود.من آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابانها می گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص [آیت الله کاشانی] نیست، این [دکتر مصدق] سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد [سقوط بیست و هشتم مرداد] و اگر مانده بود سیلی را بر اسلام می زد. اینهاتفاله های آن جمعیت هستند که حالا قصاص را حکم ضروری اسلام را، غیرانسانی می دانند.» (صحیفه نور- ج 15 – ص 15).
از راست به چپ مهدی عراقی حسن خمینی روح الله خمینی
و در جایی دیگر می گوید: از همان اول هم ،وقتی مرحوم آیت الله کاشانی دید که اینها (مصدق)دارند خلاف می کنند و صحبت کرد. اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس بهش عینک زدند و اسمش را آیت الله گذاشتند.این در زمان آن بود که اینها فخر می کردند به وجود او (مصدق).اون (مصدق)هم مسلم نبود.من آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زدند و به اسم آیت الله توی خیابان ها می گردانند .من به اون آقا (روحانی تهرانی)عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست .این (مصدق) سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی را خورد و اگر مانده بود سیلی را بر اسلام می زد.»
مدرک دیگری که در مورد دخالت خائنانه خمینی در کودتای 28 مرداد می توان ارائه داد شخصی به نام حاج مهدی عراقی بود که یکی از پایه گذاران فدائیان اسلام بودو در کودتای 28 مرداد همراه با سایرعناصر این سازمان بر علیه مصدق جنگید و کسی بود که بسیار به خمینی نزدیک بود که در ترور حسنعلی منصور نیز دست داشت و تا فروپاشی رژیم پهلوی در زندان بود و در سال 1358 ترور شد.مهدی عراقی در سال 1357 برای دیدار خمینی به پاریس رفته بود.
بریتانیا که تمام منابع نفت و خرید و فروش آن را در دست داشت برای مقابله با مصدق از خرید نفت ایران خودداری کرد و بحران اقتصادی در ایران به وجود آمد. آمریکا که در این میان دچار ضرر های فراوان شده بود تصمیمی گرفت تا با یک کودتا هم مصدق را بر کنار کند و هم نفت را به چنگ آورد و هم شاه را مطیع اوامر خود کند.بنابر این بر آن شد تا دست به یک کودتای نظامی در ایران بزند.یک روز قبل از انجام کودتا، حضرت آیت الله کاشانی در نامه ای به دکتر مصدق ایشان را از خبر توطئه آگاه ساخته بودند و گفته بودند که من حاضرم به شما کمک کنم و با هم جلوی این توطئه را بگیریم .اما محمد مصدق پاسخ داد که من از پشتوانه ملت برخوردارم و به شما احتیاجی نیست.
همچنین شخص دیگری که در این کودتا نقش صحنه گردانی را بازی می کرده فرزند آیت الله کاشانی به نام محمود کاشانی بود که متسفانه امروز نیز در دانشگاههای ایران به عنوان استاد دانشگاه مشغول به کار است و در رسانه های مختلف به دکتر مصدق فحاشی می کند و به تازگی ادعا کرده که کودتایی در کار نبوده است!
محمود کاشانی فرزند برحق کاشانی خائن
از طرف دیگر گروه تروریستی فدائیان اسلام که از طرف دکتر مصدق زخم خورده بود و نواب به دستور مصدق به زندان افتاده بود و یکی از گروههای تحت فرمان کاشانی بود نیز نقش خائنانه ای در اجیر کردن اوباش داشت.
فدائیان اسلام کرد که آماده عمل مستقیم بر علیه نمایندگان مصدقی مجلس و اطرافیان و اعضای دولت مصدق می باشد.
فرد دیگری که نقش خائنانه وی در این جریان قابل برسی است آیت الله بهبهانی که در زمان انقلاب مشروطه یک مشروطه خواه تمام عیار بود نقش خائنانه ای در 28 مرداد ایفا کرد آیت الله بهبانی شش روز پس از 28 مرداد یعنی در 3 شهریور با شاه ملاقات کرد.در این روز کاشانی به کاخ سعدآباد رفت. و نقش عمده ای در بسیج کردن اوباش بر علیه حکومت ملی دکتر مصدق را داشت.
نقش روحانیت در 28 مرداد مساله است که می توان برای آن کتابها نوشت اما به دلیل کمبود منابع به این مقاله کوتاه اکتفا کردیم امیدواریم که بزودی دولت بریتانیا و آمریکا تمامی اسناد مربوط به 28 مرداد را منتشر کنند تا در این مورد اطلاعات بیشتری در دست باشد.
امام خمینی و آیت الله کاشانی در مراسم چهلم مرحوم آیت الله خوانساری در قم، مهر ماه سال ۱۳۳۱