ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آمون : مطلب، ناظر است بر این وقفه :
و انسان، چقدر متکبر است که می خواهد در جای حتی خداوند بنشیند و دین بسازد، غافل از این که خداوندی، می شود مکان دست دوم و دین، امر فرسوده دست چندم، چگونه با تکبر همنشین می شود؟! قتل الانسان، ما اکفره!
این هم بیان مطلب:
حاشیه ای فقهی بر فتوای جنجالی آیت الله بیات زنجانی
بخش تعاملی الف - امین میرزائیاشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۴۶
حضرت آیة الله بیات زنجانی را بیست سالی ست که ندیده ام.آخرین باری که به محضرشان رسیدم، طلبه درس خارج اسفار ایشان بودم و مدّتی هم در حوزه تحت مدیریتشان درس می دادم.
حضرتشان اخیرا فتوایی شاذّ و مخالف اجماع صادر کرده اند و با ارجاع به روایت "ذی العطّاش" ، نوشیدن جرعه ای آب را برای کسی که روزه ماه مبارک برایش طاقت فرساست جایز دانسته اند . دفترشان هم بر این نکته تأکید کرده که فتوای مورد نظر "جدید" است و در رساله عملیه ایشان ، صورت ماجرا به شکلی دیگر آمده است.دانشوران بسیاری بر این فتوا خرده گرفته اند ؛به این که مخالف مشهور و متکی به روایتی شاذ و نادر است یا راه را برای تفسیر توسّعی از احکام فقهی باز می کند.برخی دوستان پا را فراتر گذاشته و با تنظیر این حکم به سدّ ذرایع و استحسان و قیاس مستنبط العلّه ، آن را از قبیل "قیاس ابلیس" دانسته اند!
من تنها به ذکر چند نکته بسنده می کنم و به یاد زمانی که - در جوانی و خامی- به نام مستعاری کتابشان را ویرایش علمی کردم ،حاشیه ای بر حکم ایشان می زنم.البته آن زمان به نام مستعارم نوشتم، و بر برخی مواضعشان نقد جدّی داشتم... حالا که ریشم جوگندمی شده ، جرآت می کنم و به فتوای ایشان علناً صورتی منطقی می دهم...به ویژه از آن رو که این فتوی را کاملاً "منطقی" می دانم!
گمان نمی کنم منتقدان محترم به این چند مقدّمه ایرادی داشته باشند:
۱)عموم دلیل "لا یکلّف الله نفسا الّا وسعها " وارد بر هر"مورود" فقهی است.یعنی دایره حکمی را توسعه می دهد یا برعقد الوضع آن سوری دیگر می نشاند.
۲) اطلاق قاعده فقهی "لا ضرار" به حکم خود باقی است.
۳) قاعده فقهی "نفی تعسیر" منصوص است.
نک؛بر خلاف نظر معاون پژوهشی دانشگاه باقر العلوم(ع) ، از این قبیل فتاوای مخالف مشهور که بدواً از سوی مشهور فقها مورد انکار قرار گرفته و سپس به قول مشهور بدل شده کم نیستند.نمونه اش حکم علّامه حلّی ست با نظر به صحیحه متروک "ابن بزّیع" در باب آب چاه.یا حکم "آیة الله مکارم" در باب مسکوک نبودن اسکناس و جبران نرخ تورم در معاملات شبه ربوی بانکی، یا ذبح شرعی قربانی در غیر منی و در بازگشت به مسقط الرأس و محل سکونت حاجی!و این غیر موارد همچنان شاذّ و مخالف مشهور است ،چون نظر آیة الله جنّاتی در باب "ذبیحه اهل کتاب" یا "سنّ بلوغ دختران"(۱۸ سال و نه ۹ سال) بر مبنای روایت شاذّ عمّار ساباطی!!
ائمه اطهار علیهم السّلام ، احکام فقهی را با شواهد قرآنی تحکیم می کردند.نمونه اش تحدید محدوده قطع دست و پای سارق به انگشتان -منهای شست پا- ست.برادران اهل سنّت دست دزد را بعضا از بازو می برند، حال آنکه عموم حکم "انّ المساجد لله" که اعضای سجده را از آنِ خدا می داند، به حقیقت دیگری ناظر است.
جناب بیات، صرفا به روایت "ذی العطّاش" استناد جسته اند.اگر توفیق دیداری دست می داد، ایشان را به داستان طالوت- در آیه دویست و چهل و نهم سوره مبارکه بقره- ارجاع می دادم.این کریمه شاهدی مناسب برای تأیید فرمایش ایشان است:
"فلمّا فصل طالوت بالجنود قال انّ الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منّی و من لم یطعمه فانّه منّی الّا من اغترف غرفة بیده.فشربوا منه الّا قلیلا منهم".
در این آیه به صراحت به تفاوت ماهوی چشیدن و نوشیدن(اغتراف و اشراب) اشاره شده و کسی که کفی آب "چشیده"، به صاحبان "امساک" ملحق شده است.
نتیجه آنکه ، اگر هم از دلیل فقهی حضرت آیة الله صرفنظر کنیم، شواهد کافی بر ردع حکم ضرری در این مورد وجود دارد.ضمن آنکه برخی فقیهان معاصر با توجّه به تدریجی بودن نزول احکام در طی بیست و سه سال مکه و مدینه- تحریم تدریجی شراب فی المثل یا داستان تخفیف نماز مسلمانان در معراج به شفاعت موسی علیه السّلام مثلاً- و هم لزوم لحاظ عموم دلیل " یرید بکم الیسر" ، پا را از این هم فراتر گذاشته اند.
فردی خدمت نبی اکرم عرض کرد:" من قادر به ادای نمازهای پنجگانه نیستم ولی می توانم در شبانه روز دو رکعت نماز بخوانم".نبی اکرم به جهت جذب او به اسلام و کاستن از بار بی رغبتی ،با همین دو رکعت کذایی موافقت فرمودند.مرحوم شرف الدین جبل عاملی ، به همین طریق به جلب نظر یکی از ثروتمندان مسیحی لبنان توفیق یافتند.به تعبیر آن مرحوم(مجلّه حوزه؛شماره ۳۹،صص ۴۸-۴۹)،تخفیف نماز و روزه باعث شد تا فرد مذکور به یکی از مسلمانان دو آتشه لبنان و به حامی مقاومت تبدیل شود.کسی که با نماز دو رکعتی شروع کرد به جایی رسید که نماز نافله اش هم ترک نمی شود.هم ایشان از مبلّغ دیگری یاد می کند که در گام اوّل دعوت مسیحیان ، از ایشان خواسته بود- اوّل از همه- "ختنه" شوند!!!... نتیجه تبلیغ را به گمانم همگان می دانند...!!!