ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آمون : خدا رو شکر که کم کم پرده ها کنار می رن و شاهد نمایندگان خاص امام زمان در عصر جدید هم هستیم. این هم مشخصات این فرد پس از عرضه محتوای لینک اول:
احمدینژاد: با رابط امامزمان(عج) ملاقات کردم!
حاج آقای لطیفی سال ۸۶ آمد نهاد ریاست جمهوری. خودش برای من تعریف کرد. گفت غربیها به شدت دنبال امام زمان هستند. برای زدن. برای محو کردن اندیشه امام زمان از ذهن مردم. بعد آقای لطیفی یک مسالهای را تعریف کرد که دو سه روز قبل اتفاق افتاده بود.
قانون آنلاین- محمود احمدینژاد در جمع گروهی از هوادارانش که در مقابل منزل وی تجمع کرده بودند مباحثی آخرالزمانی مطرح کرده است که سایت نکات پرس - منسوب به غلامحسین الهام - آن را منتشر کرده است.
به گزارش پارسینه، احمدینژاد در سخنان خود نکاتی را بیان کرده است که بسبار به مبحث ظهور انفسی حاج قدرتالله لطیفی نسب - فردی که مدعی شده بود که امام زمان (عج) در شب نیمه شعبان سال ۱۳۴۸ به مسجد جمکران آمده و به او دستور بازسازی این مسجد را داده است - مشابهت دارد.
تجمع مردم مقابل منزل احمدینژاد در نارمک
محمود احمدینژاد گفته است: به شما بگویم یکی از برنامههای صهیونیستها فراموشاندن یاد امام از جامعه بشری است؛ چه این صهیونیستهای امروزی و چه صهیونیستهای تاریخ، آنجا که قرآن میفرماید «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ...» منظور، همین صهیونیستهاست. «لتجدن» یعنی قطعا خواهی یافت. «اشد عداوتا» یعنی دشمنترین دشمنان برای مومنان به خدا صهیونیستها هستند.
من کدها و اطلاعات گستردهای دارم از برنامههایی که آنها تنظیم میکنند، عمل میکنند. خدا رحمت کند! حاج آقای لطیفی شاید برخی از شما نام او را شنیده باشید. حاج آقای لطیفی چه کسی بود؟ همان کسی که بهمنماه با امام ملاقات کرد و پیام برد برای امام. گفت به مردم بگویید خیابانها را ترک نکنند. حکومت نظامی را نپذیرند. از جانب امام زمان علیه السلام پیام برد و امام هم پیام داد که مردم در خیابانها بمانید حکومت طاغوت برچیده شد.
حاج آقای لطیفی سال ۸۶ آمد نهاد ریاست جمهوری. خودش برای من تعریف کرد. گفت غربیها به شدت دنبال امام زمان هستند. برای زدن. برای محو کردن اندیشه امام زمان از ذهن مردم. بعد آقای لطیفی یک مسالهای را تعریف کرد که دو سه روز قبل اتفاق افتاده بود. گفت «دوستی دارم در قلهک. زنگ زد گفت بیا که با شما کاری دارم. من رفتم به خانه او. گفت دو نفر آمدهاند اینجا با شما کار دارند. بعد دیدم این دو نفر انگلیسی حرف میزنند. مترجم هم آورده بودند. مقداری با من صحبت کردند و سوالاتی پرسیدند.»
آن خارجیها شنیده بودند که آقای لطیفی آن پیام را از جانب امام زمان برای امام خمینی برده بود. آقای لطیفی گفت «آنها دو ساعت با من صحبت کردند و نوار گذاشتند. همهاش راجع به امام زمان بود. اینکه مردم چطور امام را باور دارند و ارتباط دل مردم با امام چیست. بعد هم ریز و دقیق شده بودند که امام با چه کسانی تماس میگیرد، کجا میرود و کجا میآید.»
عین حرفهای آقای لطیفی را علمای عراق هم به من گفتهاند. وقتی به عراق رفتم آنها میگفتند آمریکایی در عراق دنبال این بودند که بدانند ارتباط مردم و دل و قلب و فرهنگ آنها با امام چیست. ...
باید به سمت امام برویم. (زمزمه جمعیت حاضر: انشاءالله). عطر او پیچیده است. همه جای دنیا الان بحث امام است. اندیشمندان، صاحبنظران، حتی مردم عادی.
احمدینژاد ادامه داد: یک زمان وقتی اسم امام میآمد، مقاومت میشد و انگ و برچسب میزدند. البته الان هم یک عده میزنند. ولی دیگر از اینها عبور کردهایم. الان شاهد استقبال هستیم.
مرتضی لطیفی پسر حاج قدرت الله لطیفی در گفتگو با مجله موعود در سال۸۷ به نقل از پدر خود اینطور نقل کرده بود: مرحوم لطیفی نظرشان بر این بود که حضرت (ع) دو ظهور دارند: ظهور آفاقی و ظهور انفسی. ظهور انفسی به این معناست که برای مقدمة ظهور در نفوس شیعه و غیر شیعه نام و یاد حضرت جاری میشود تا بعد از ظهور، مردم با نام ایشان آشنا باشند و غریبه نباشند. برای دوستان و شیعیان حضرت هم با این ظهور انفسی مقدمهای فراهم میشود تا با دعا و توسلات، خود را برای ظهور آماده ساخته، از غفلت خارج شده، در سلک منتظران درآیند.
ظهور انفسی حدود پنجاه و پنج سال پیش شروع شده و از آن به بعد آرام آرام نام و یاد حضرت در همه جا جاری و ساری شد. خود حاج آقا هم یکی از مأموریتهایی که داشت، ترویج نام حضرت بود و ایشان از هر فرصتی در این راستا بهره میبرد. میفرمودند: ظهور انفسی که آغاز میشود، در فاصلة خیلی کمی پس از آن، ظهور آفاقی هم اتفاق خواهد افتاد و ما منتظر ظهور حضرتیم.
این هم لینک دوم در مورد قدرت الله لطیفی نسب :
قدرتالله لطیفینسب از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
قدرتالله لطیفینسب
شناسنامه
نام کامل قدرتالله لطیفی نسب
تاریخ تولد ۱۳۰۰
زادگاه تهران، ایران
محل زندگی تهران
مدفن قم (آرامگاه فاطمه معصومه)
اساتید سید عبدالکریم محمودی(آسید کریم کفاش)
وبگاه رسمی http://rahevesal.com
قدرتالله لطیفینسب (۱۳۰۰ در تهران - ۱۳۸۶ در تهران) شخصی بود که مسجد جمکران را بازسازی کرده و حدود ۴۰ سال ریاست هیأت امنای آن را بر عهده داشت.
وی مدعی شده بود که حجت بن حسن امام غایب شیعیان دوازدهامامی در شب نبمه شعبان سال ۱۳۴۸ به مسجد جمکران آمده و به او دستور بازسازی این مسجد را دادهاست. پسرش از قول او میگوید: «دیدم از در ورودی سه نفر تشریف فرما شدهاند و حضرت (ع) جلوتر از بقیه هستند. سلام کردم و دست آقا را بوسیدم. آقا روی شانة من زدند و فرمودند: «بلند شو و اقدام کن و مسجد را از این وضع بیرون بیاور و ما تو را کمک و یاری میکنیم. در مسجد عمران و آبادی کن و وضع بهداشتی آن را درست کن ... من به دلم گذشت که از کجا و چطور شروع کنم. حضرت بلافاصله فرمودند: «شما سراغ آقای احمدی بروید. او خودش کارهای شما را درست میکند». بعد از آن، حضرت(ع) کارتی به دست من دادند که یک طرف آن اسماء الله بود و و طرف دیگر آن نقشة جدید مسجد با یک گنبد و دو گلدسته و قسمت مردانه و زنانه با زیرزمین آن. فرمودند: «این نزد تو باشد ما آن را به موقع از تو میگیریم». امتثال کردم و آن را گرفتم و بوسیدم. آنگاه، حضرت به محراب کوچک وسطی از سه محراب قدیمی مسجد رفتند و حدود یک ساعت مشغول عبادت و راز و نیاز شدند. بعد از آن خداحافظی کردند و تشریف بردند.» وی همچنین مدعی چندین دیدار دیگر با حجت بن حسن و نمایندگان او نیز شدهاست. در یکی از این ملاقاتها حجت بن حسن و نمایندگانش وی را برای تأمین هزینه و روش حفر چاه برای مسجد جمکران راهنمایی کردهاند: «آقا پیغام دادهاند چاهی را که در اینجا میخواهید بزنید در اینده به مشکل برمیخورد. هم اینکه اینجا مسجد میشود، هم آب لازم را به شما نمیرساند. جای دیگری را حضرت(ع) در نظر دارند. آنها آن نقطه را به من نشان دادند و من با چند آجر آنجا را علامتگذاری کردم. تا شنبه هم ماندم که خودم پیغام را به آنها برسانم تا حتماً همینجا چاه بزنند. صبح شنبه وقتی گفتم فلان جا چاه بزنید. بعد از صحبتهایی گفتند باید امضا کنید که مسئولیت هرچه اتفاق افتاد با شما باشد. شاید به سنگ برخورد کنیم یا به آب نرسیم و .... قبول کردم و تعهّد دادم. آنها مشغول به کار شدند. شب جمعة بعد که به مسجد رفتم و از آنها سراغ گرفتم خیلی با روی گشاده برخورد کردند. گفتند: با بیست سال تجربه تا به حال به این راحتی چاه نزده بودیم و الان سه متر است که داخل آب هستیم و میخواهیم پایینتر برویم. شما از کجا فهمیدید؟ هفتة بعد که آمدم، دیدم دستگاه گذاشتهاند و آب جاری شده است. هزینة حفاری را هفتصد هزار تومان تعیین کرده بودند. برای مبلغ دویست هزار تومان آن چک کشیده بودم که فردا موعدش بود و بقیه را بنا بود بعد از اتمام کار به آنها بدهیم. پول برای چک نداشتیم و به حضرت متوسل شدیم که عنایتی بکنند. روز جمعه خود آقای اسفندیار یگانگی با دو پسرش به مسجد آمدند. بعد از ناهار صحبتهایی دربارة چاه شد و از من پرسیدند که، چه کسی به شما گفت، چاه را اینجا بزنید؟ گفتم: صاحب این مسجد، مولا صاحب الزمان(ع).»